کوهمره کاکایل خوش اندی
یادباد آبادي سرسبز ایل/ مردمان خوب و یكرنگ و اصیل/نان و دوغ و پونه و كشك و كره/ آغل بزغاله و میش و بره/ كاش برميگشت دوباره مشك دوغ/خسته ايم از دوره رنگ و دروغ!
سکندرامان الهی در کتاب قوم لر، به این نکته اشاره نموده است که برخی از طوایف کوهمره، از زمان های باستان دراین منطقه، سکونت داشته اند. گویش آنان، برخی از ویژگی های باستانی را حفظ کرده است.
کاوه بیات در کتاب شورش عشایر، از گویش کوهمره ای، به نام گویشی از گویش های تاتی نام برده است.
ویژگیهای دستوری
ام می خه
ات می خه
اش می خه
مو می خه
تو می خه
شو می خه
ماضی نقلی:
ام خردن
ات خردنه
اش خردن
مو خردن
تو خردن
شو خردن
ماضی بعید:
ام خردسا
ات خردسا
اش خردسا
مو خردسا
تو خردسا
شو خردسا
ماضی ابعد:
ام می خرده بدسا
ات می خرده بدسا
اش می خرده بدسا
مو می خرده بدسا
تو می خرده بدسا
شو می خرده بدسا
حال ساده:
می خورم
می خوره
می خوه
می خوروم
می خوره
می خورن
آینده:
ام ما بخورم
ات ما بخوره
اش ما بخه
مو ما بخوروم
تو ما بخوری
شو ما بخورن
امر:
بخو
نهی:
نخو
یا آسی می نویسه....یعنی کم کم شروع به نوشتن کرده
اشما یا اشمیا بنویسه...می خواد بنویسه
مثال:
محمد حسن= مح سن
محمد حسین=مح سین
ارغوان= اغری
سلطنت= سلی
قدرت اله = (قری)
دوسیران؛ دوسورو Dosorou
شوراب "شوراو
برخی از واژگان اوستایی، باستانی و پهلوی ساسانی در گویش دوسیرانی:قسمت های قرمز شده در زبان امروزی مردم کوهمره سرخی قسمت شوراب تا حالا نشنیدم ولی شاید تعدادی ازاونها باشه که من نمی دونستم وقرمز کردم.به هرحال قسمت های مشکی کاملا رایج است وبه طور وروزمره به کار می برند
اشکهل Eshkahl یعنی: صدای برخورد موجود زنده با کوه یا سنگ
ا گا اندن Aga-andan یعنی: آمادۀ شخم زدن، سفت شدن گل باران یا آب خورده
اور Awr یعنی: ابر
ایناق Eynagh یعنی: سرحال، باشکوه،
باهنده Bahondah یعنی: پرنده
برم Borm یعنی: ابرو
برهدن Borhedan یعنی: بریدن، از نفس افتادن
بلی بلی Belibeli یعنی: سوسو کردن نور
بشکدن Boshkedan یعنی: عاشق شدن
بو سمارک Boosomarak یعنی: بوی چیزهایی مثل گوشت و تخم مرغ و...
بونه Boonah یعنی: دکه، جایگاه
پره Pera یعنی: دوک
پریزه Periza یعنی: بقچه ای که در آن چیزهایی مثل داروهای محلی نگهداری می شود.
تاپندن Tapondan یعنی: حمله کردن
ترزندن Terzondan یعنی: سوزاندن مو
تلندن Tolondan یعنی: سوراخ کردن
تلواسه Talwasah یعنی: نگرانی، دلهره
تمبرک Tambarak یعنی: مسخره، طنز
تنخا Tankha یعنی: چارپا وبیشتر برای جنس ولی برای الت..ی هم بکار می رود
پشک Peshk یعنی: پخش شده
پتور Patoor یعنی: پخش شده
پرماسندن Pormasondan یعنی: خرد کردن نان تیری و ...
پس Poss یعنی: پسر
پودون Powdoon یعنی: روال عادی
پهکدن Pahkedan یعنی: ترسیدن
جمبازه Jambazah یعنی: بالا و پایین پریدن
جمندن Jomondan یعنی: پرت کردن وبیشتر برای تکان دادن بطری یا مشک برای به هم خوردن و یا برای نعره زدن برای کره گیری نیز به کار می رود
جو Joo یعنی: جدول
جیزما Jizma یعنی: زجر
چلندن Charrondan یعنی: چلاندن
چرز Charaz یعنی: خوردن تخمه و سایر آجیل ها
چهسدن Chahsadan یعنی: نشستن
چیل Chil یعنی: لب
خاشت کردن Khasht-vakandan یعنی: نشخوار کردن
خپاخپ Khepakhep یعنی: ناگهانی
خرندن Khorrondan یعنی: حمله کردن، شبیخون زدن
دالنجه Dalenja یعنی: گلاویز شدن
ددکو Dedakoo یعنی: دختر
دکدن Dakedan یعنی: لرزیدن
دکندکا Dakandaka یعنی: رسوایی
دلندن Dalondan یعنی: نشت کردن
دهت Doht یعنی: دختر
دیپ Dip یعنی: دیو
نظرات شما عزیزان:
در گویش دوسیرانی واژههای فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده میشود كه بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم رایج است.
گویش دوسیرانی از قدیمیترین گویشهای استان فارس است كه به وضوح صرف و نحو دستور زبان پهلوی ساسانی هنوز در آن استعمال میشود.
برای ساختن فعل جعلی بعد از بن مضارع شناسه (ی) به كار میرود كه بازمانده ist زبان پهلوی ساسانی است .
ترسید؛ ترسی tersi
كه در زبان پهلوی ترسِست (tarsist) بوده است.
صرف فعل گذشتۀ خوردن در گویش دوسیرانی:
ماضی ساده:
من ؛ ام خه om-kha
تو ؛ اُت خه ot-kha
او؛ اش خه osh-kha
ما ؛مو خهmoo-kha
شما ؛ تو خه too-khoa
آنها؛ شو خه shoo-kha
ماضی استمراری:
حرف «ب» كه در آخر كلمات چند حرفی فارسی بعد از «الف» بیاید و ساكن باشد در گویش دوسیرانی بدل به «واو» میشود.
خواب؛ خو xow
آفتاب؛ افتو aftow
دوشاب؛ دوشو doshow
كلمات دو حرفی كه حرف آخر آنها «ب» است به «واو» تبدیل میشود.
شب؛ شو sow
آب؛ او ow
تلفظ a در آخر واژهها به جای h صامت در اصل پسوند ag فارسی میانه بوده كه g افتاده و a هنوز تلفظ میشود. به عنوان مثال:
خانه را خانگ xana میگفتهاند.
علامت استمرار
برای ساختن فعل زمان حال به جای علامت استمرار «دارد» پیشوند هی hey یا اسی asey به كار میرود.
دارد مینویسد؛ هی مینویسه asey/hey minevise
منفی كردن افعال
برای منفی كردن افعال، حرف نفی نه را قبل از اسم یا صفت میآورند و فعل معین حذف میشود.
من بلد نیستم؛ مه نه بلدم mo na baladam
باید توجه داشت این نه كه برای منفی كردن به كار میرود فقط جلو افعال معین (است و هست) قرار میگیرد.(لازم است ذکر کنم شورابی ها می گن مه نمی دنم یا مه بلد نیسم)
حرف «را» كه نشانه مفعول بی واسطه (مستقیم) است همچون گویش بوشهری وجود ندارد و به جای «را» كو به كار میرود.
كتاب را بده؛ كتابكو هاده ketaba kue hade
دفتر را بیاور؛ دفتركو اسبا daftara kue osba
دراینجا کوهمره شوراب به جای کو فقط و را می آورند ...مثلا دفترو باره>>دفتر(معرفه) را بیاور
علامت جمع
در گویش شورابی بجای علامت جمع كه «ها» است، الو مورد استفاده قرار میگیرد.
كتابها؛ كتابلو ketabal
درختها؛ درختلو derakhtal
اکثر واوها به ای «I» تبدیل میشود.
بود؛ بی bi
دود؛ دید did
در لهجه شورابی هنگام صحبت كردن واژهها و اسامی را معمولا خلاصه میكنند و برای خلاصه شدن كلام همیشه چند حرف آن افتاده و مختصر میشود.
در گویش شورابی «ن»های آخر كلمات ادا نمیشود. مثلا به نان «نو» میگویند.
نان؛ نون
در گویش دوسیرانی همچنین جلو افعال یك «ها» یا«وا» اضافه میشود.
بکن: واکن vakan
بده؛ هاده hade
پاسخ:سلام قابل شما رو نداشت
برچسبها: کوهمره